بوی ساغر

این صبح دم که مست می بوی ساغرم یا رب مدد نما که بسوی تو ره برم

خاکستر وجود مرا شعله ای ببخش

تا باز بر دو دیده فروغ تو آورم

بر این وجود خسته من غمزه ای بریز

تا یک دمی ز هیمه عشقت به سر برم

دیگر به وعده شب وصل و طلوع حسن

پنهان مکن نگار پریچهره در حرم

آخر به جستجوی فروغی ز آفتاب

دایم به انتظار نشانی ز خاورم

بر من مکن کرشمه که بر باختر نگر

رحمی نما به عاشق دلخسته از کرم

بر جان ما بریز شراب وصال دوست

تا بوسه ای زنم به زنخدان باورم

مصطفی – ۱۳۸۸/۱۱/۲۰

VN:F [1.9.22_1171]
Rating: 0.0/10 (0 votes cast)
VN:F [1.9.22_1171]
Rating: +1 (from 1 vote)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *