رها کردی مرا با کوهی از یادت، |
فراوان خاطرات شور و شیدایی |
رفاقت، شادمانیها، سرود مهربانیها، خروش نوجوانیها |
مرا آسوده در دنیا، درون خرمن غمها رها کردی |
درونم از فراق تو بسان هیمه در کوران این غمخانه میسوزد |
از آن روزی که از آغوش من رفتی |
درونم خالی از شور است و شیدایی |
پر از غوغای تنهایی |
و مملو از سرود ناشکیبایی |
من از آن لحظه خالی از رفیقم، |
خالی از عشقم |
نمیبارد دگر بر قلب من باران چشمانت |
نمیبارد، |
درونم تلخ میسوزد به یاد خلوت معصوم چشمانت |
صدایت همچنان در روح من پیچیده میرقصد |
و من هر بار غمگینم |
و میسوزد دلم در حسرت آن لحظه تقدیر |
و من یک عمر در تقصیر آن تقدیر خواهم سوخت |
و بر روی مزارت اشک را با اشک خواهم دوخت |
کجایی ای رفیق لحظه های سرخوشی هایم |
قسمتهایی از یک شعر
مصطفی – ۱۳۸۹/۹/۷
به یاد رفیق,
مثل همیشه عالیه / ممنون
سلام محمد جان
ممنونم از ابراز لطف شما
ارادت
مصطفی
سلام
مثل همیشه عالی و پر مغز شعری که برات گذاشتم تقریبا تو همین مایه هاست ممنون موفق و پیروز باشی
در دل شب، این شب متروک و سرد———————————-این شبِ لبریزِ غزلهای درد
این شب آشفته نامهربان———————————————این شب دل مردهی بیناگهان
با دلی آزرده و پایی به گِل——————————————–حسرت شمشیر شهادت به دل
همدم اندوه و سکوت و غمم—————————————–چشمِ پر از حسرت صد ماتمم
آنکه توانست و به تو دل نداد—————————————–دل به چراغِ شب محفل نداد
قصهی مجنون و بیابان نکرد—————————————–رو به ره مشهدِ « چمران » نکرد
همدم « همّت » نشد و بازگشت————————————با غم و اندوه تو دمساز گشت …
بانگ خوش قافله یادش بخیر—————————————–شوق شب نافله یادش بخیر…
فرصت همکوچهی مستی شدن————————————–مست ز آوای الستی شدن
سیر شدن از شبح خوابها——————————————-خسته شدن از شبِ مردابها
زخمی « دریاچهی ماهی » شدن————————————دشمن تزویر و سیاهی شدن
بال زدن با « صفر خوشروان »—————————————-تا به کران های خوش آسمان
مست شدن در شبِ دریای راز—————————————قصهی « شیرودی » و « بازی دراز »
همنفسِ سادهی مولا شدن—————————————–در سحر عشق تو پیدا شدن
باز به یاد شب والفجر هشت—————————————–سرخترین خاطرهها سبز گشت
حنجرهای سرخ غزل میسرود—————————————از دلِ خونین من و « کرخهرود »
« بانه و سردشت و مریوانِ » ما————————————-لاله رخ از خون شهیدان ما
در دلِ سرخِ شب غوغای حرب—————————————سبزترین خاطر « گیلان غرب »
از که بجویم ره آیین تو ؟———————————————« قصر » دلارامی « شیرین » تو؟
– جلیل آهنگرنژاد
سلام
خیلی ممنونم از اینکه با وجود مشغله زیاد، برای نوشتن این پیغام بسیار زیبا وقت گذاشتی. شعر بسیار بسیار زیبایی بود.
ارادت
مصطفی