صداى تو مى آید
از دوردست پنجره ها
آرام و رها
سکوت معنى توست
و پرسش من
نگاه شبانه ام سخت است و ساختگى
سراب است
ولى تو اصل اصلى
صداى آمدنت
نوازش نسیم وار سهره و سار
انگار اینجایى
و آغوش خالى من گرم صداى نگاه توست
نسیم بهانه اى ست براى نوازشهایت
ساده، مهربار و آرام
سکوت شده ام از بس که نیامدى،
سراب و هبوط
نشنیدن و دیده نشدن
قحط قحط قحط
و تو نیامدى
صداى تو مى آید،
بى تو و چشمانت
و من گرم نوازش برنده ى اشکهایم
مچاله ى سراسیمگى سخن
بى حرف و کلمه و آواز
سکوت، سکوت و سکوت
منتظر باران
منتظر فریاد برگهاى خشک حیاط پشتى دلم
گاهى سر کوچه ى خوابهایم بیا،
آرام و مغرور و ساده
رهاى رهاى رها
همراه خش خش برگهاى پاییزى
همراه انتظار خورد و خسته ى من
گاهى زنگ خانه ى مرا هم بزن
گاهى فقط
گاهى
آهسته و رها
….
مصطفى ١٣٩٣/٩/١١
سکوت شده ام,
گاهی زنگ خانه مرا هم بزن گاهی فقط گاهی آهسته و رها……….
شعرخیلی قشنگی بود.
سلام
ممنونم.