زندگی جاریست

زندگی جاری ست در یک لحظه،

‏در یک برگ،

‏یا یک غنچه‌ی نشکفته

در باغ اقاقی‌های پیرِمرد همسایه!

‏می‌چشد آرام، آرام از شراب لحظه‌ها

چشمان عاشق،

‏خیره مانده بر خسوف دیده ی مهتاب

در باران زهرآگین تیرِ تیره مردم‌ها.

‏زندگی جاری ست،

‏در نجوای لبها در کنار گوشواری در تلاطم،

‏در تپش،

قلبی که میخواند

سرود کودکی های پریشان مانده از بی اعتنایی ها

‏زندگی جاری ست،

‏بی تو،

‏با تو،

‏بی غم و با غم،

‏بیا ای دردمندِ خسته

از شلاق بی رحمانه‌ی این روزگار دون مردم‌خوار و مردم‌خار

‏که تا آتش بیفروزیم در چشمان سرد خرد و خسته،

‏در دلی بشکسته،

‏در دستان خالی

‏زندگی جاریست،

‏با مهر و محبت،

‏با نگاهی پر تپش،

‏دستی که می‌گیرد دگر دستی

‏و نجوایی که میخندد دوباره

‏با ترنم،

‏با غزل،

‏با شعرها،

‏زیبا و جاری تر

مصطفی – ۲۶ مهرماه ۱۴۰۰

VN:F [1.9.22_1171]
Rating: 0.0/10 (0 votes cast)
VN:F [1.9.22_1171]
Rating: 0 (from 0 votes)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *