با نگاهت عالمی مست تو شد

 

با نگاهت عالمی مست تو شد

آدمی خمّار از دست تو شد

خمر از برق نگاهت جان گرفت

تا که از یک عالمی ایمان گرفت

ساقیان مدهوش از هوش تو اند

هوشیاران جمله بیهوش تو اند

رخ نما بر ما نگارا یک دمی

تا که بر پایت فشانم عالمی

دست بر دامان و بر پایت زنم

تا بگیرم کام از رویت، صنم

ای صنم بر ما دمی منت گذار

از پس این قرنهای انتظار

یوسف گمگشته بازآ از سفر

تا ببیند چشم ما ماه دگر

خود نمی­ آیی، رسان پیراهنت

روشنی ده چشمها با دامنت

این تن ما جمله، چشمانی براه

تا ببیند ماه رویان را اله

ای اله ماه رویان العجل

سرور الله گویان العجل

العجل ای مقصد هر انتظار

ملجاء هر عاشقی در این دیار

آیه مستضعفین، تاویل توست

سوره ی یوسف دگر تمثیل توست

ای که یوسف بر درت جان می­ دهد

صد زلیخا بر تو ایمان می­ دهد

عالمی لب تشنه دیدار توست

چشم ما بیچارگان بیمار توست

ای صبا بر چشم ما مرهم رسان

یک نفس از یار خوش الحانمان

مصطفی – شعبان ۱۳۸۷ شمسی

VN:F [1.9.22_1171]
Rating: 0.0/10 (0 votes cast)
VN:F [1.9.22_1171]
Rating: 0 (from 0 votes)

سینه ام تنگ است ای جان مهلتی

سینه ام تنگ است ای جان مهلتی

راه پر سنگ است ای جان مهلتی

حال ما گمگشتگان در این دیار

همچو آونگ است ای جان مهلتی

این جهان بدسگال رنگ رنگ

سخت در جنگ است ای جان مهلتی

این دل چرخ زمان گویی که سخت

همچنان سنگ است ای جان مهلتی

قلب ها در این دیار بی رفیق

معدن زنگ است ای جان مهلتی

مهربانی زین رفیقان دغل

جمله نیرنگ است ای جان مهلتی

در شگفتم نام نیکان این زمان

نام یا ننگ است ای جان مهلتی

ساقی ما کز نظر غایب شدست

عیش بی رنگ است ای جان مهلتی

در فراق یار ما این دل هنوز

سخت دلتنگ است ای جان مهلتی

مصطفی – ۱۳۸۷/۳/۱۸

VN:F [1.9.22_1171]
Rating: 10.0/10 (1 vote cast)
VN:F [1.9.22_1171]
Rating: +1 (from 1 vote)

کلام کبریایی

معلم، یک کلام کبریایی ست

معلم، نقش زیبای خدایی ست

سرود پاک علم و آفرینش

معلم جلوه ای از بی ریایی ست

در این ظلمتگه دنیایی ما

معلم روشنای روشنایی ست

میان این همه زاهدنمایان

معلم زاهد بی ادعایی ست

درون موج کفر و دون پرستی

معلم منشاء هر پارسایی ست

خداوندا ز هر رنجش نگهدار

معلم را که سد هر بلایی ست

مصطفی – اردیبهشت ۱۳۸۷

VN:F [1.9.22_1171]
Rating: 0.0/10 (0 votes cast)
VN:F [1.9.22_1171]
Rating: 0 (from 0 votes)

بهار عشق

بهار عشق رسید و بهار یار رسید

بهار سبزی دلهای بی قرار رسید

بهار روشنی چشم غنچه و گل شد

بهار نغمه و آهنگ هر هَزار رسید

کجاست ساغر و ساقی که دلبری نکند

که وقت لُعبت و مفتونی نگار رسید

بیار باده که وقت نشاط یار شدست

بهار رونق مِی خواه و میگسار رسید

ببار ابر بهاری به روی صورت خاک

بهار شستن دل از غم و نزار رسید

کنون بتاب تو ای مِهر رفته در پس ابر

که فصل گرمی لبخند مَرغزار رسید

رسید باد بهاری به پشت پنجره ها

گشا تو پنجره چون باد مُشکبار رسید

برون بریز هر آن غم که اندرون دلست

که شور عشق به بیش از دوصد هزار رسید

گشا تو پنجره دل به روی سبز نسیم

که همرهش طرب و شور بیشمار رسید

شکوفه میزند اکنون درون باغ دلت

در اندرون تو چون جلوه بهار رسید

مصطفی – نوروز ۱۳۸۷

VN:F [1.9.22_1171]
Rating: 0.0/10 (0 votes cast)
VN:F [1.9.22_1171]
Rating: 0 (from 0 votes)

لن ترانی

ای کاش که گوش، لَن تَرانی شنود

این خفته به هوش، لَن تَرانی شنود

قربان تری و لن ترانی تو باد

این جان و تنم که کاش آنی شنود

آن شاعر بیچاره که ترسد ارنی

گوید به زبان که لَن تَرانی شنود

گو آن اَرِنی گفت که لایق گردید

آن نیست که هر که گفت آنی شنود

دانی که چگونه لایقش ساخته اند

تا گوش و دلش “تَری”، زمانی شنود

آنجا که رسید آن زمان الکن شد

حق بود که خواست تا ارانی شنود

دل لایق لام لن ترانی نشدست

گر لایق آن شود تو دانی شنود

ای کاش دلم به لام لایق گردد

تا صوت شریف لن ترانی شنود

آن لحظه که نفخ صور آغاز شود

آن دم شنود هر آن جهانی شنود

(آن آدم بیچاره، ز فردوس برون)

(آنجا نشنیدست، بدینجا شنود)

مصطفی – زمستان ۱۳۸۶

VN:F [1.9.22_1171]
Rating: 0.0/10 (0 votes cast)
VN:F [1.9.22_1171]
Rating: +1 (from 1 vote)

مادر

خواستم معنیت کنم مادر

____سخت در فکر خود فرو رفتم

_______نیست در واژگان من لغتی

__________تا کند معنی تو مادر من

دیدم این مادر است معنی تو

____مادر این مادر است معنی وبس

یادم آمد که کودکی بودم

____شعر و آواز بر تو میخواندم

________تا که شاید دمی ز خستگیت

____________کم شود، بشکفد گل لبخند

تو مرا شعر عشق می خواندی

____شعر زیبای مادر و فرزند

_______گوییا خستگیست بر تن من

__________شعر تو نقش بست بر دل من

.

نقش امید و شور و شیدا بود

____عشق زیبای مادرم بر من

_چهره دلنواز او گویی

____دست گرمی به روی صورت من

_______من در آغوش او فرو رفتم

__________تک تک قلب او لالایی من

.

مصطفی – پاییز ۱۳۸۶

VN:F [1.9.22_1171]
Rating: 10.0/10 (1 vote cast)
VN:F [1.9.22_1171]
Rating: 0 (from 0 votes)

باده پرست

ما مست می روز الستیم هنوز

وندر پی باده ات نشستیم هنوز

از روز ازل تشنه دیدار توایم

با یاد وصالست که هستیم هنوز

سرمستی ما در گرو غمزه توست

ساقی چو تویی باده پرستیم هنوز

گر یکدم از این راه به بیراهه شدیم

از حبل متین در گسستیم هنوز

سرگرم دروغین می و ساغر شده­ ایم

یا در گرو دام خود هستیم هنوز

بر ما تو ببخش بر حق پیر مغان

زیرا که به یار عاشق هستیم هنوز

ما را به وصال یار خود امید است

بر وصل تو ما امید بستیم هنوز

ای کاش به وصل دوست لایق گردیم

حیفست که ما ز خود نرستیم هنوز

مصطفی – پاییز ۱۳۸۶

VN:F [1.9.22_1171]
Rating: 1.0/10 (1 vote cast)
VN:F [1.9.22_1171]
Rating: +1 (from 1 vote)